بهار فصل من است خرداد ماه من...و امروز روز من،روز میلاد دختری
از جنس بهار از تبار گرما و سرما...از نژاد خرداد که در گرمای یک روز بهاری
در آغوش گرم پدر و مادری عاشق...چشم به جهان گشود،آری...تقویم زندگی ام ورق خورد
فصل ها یک به یک گذشت وبهارآمدو من باری دیگر میلادم را جشن میگیرم
کنارآن هایی که دوستشان دارم...ودوستم دارم کنار بهترین برادر دنیا
که ریشه در احساس دارد و در تمام لحظه های زندگی ام کنارم بود
و لحظه ای مرا نرنجاند و کنار دوستانی که حضورشان در باغ کوچک دلم
آرامش رامیهمان تمام دقایقم میکنند آری این منم...دختر خردادی
لحظه ی تولد من...لحظه ی تولد احساس بوداحساسی که تمام وجودم را تسخیر کرد
احساسی که با آن دوست داشتم،شعر گفتم و نوشتم دل نوشته هایی که تنها از دل بود
دوست دارم امسال بهارجوردیگری باشد آسمان جوری دیگری آبی شود
ابری اگر بارانی بود جور دیگری ببارد که به کالبدی روح زمین جان تازه ای دهد
و زمان جور دیگری بگذرد آدم ها جور دیگری باشندعشق ها،دوست داشتن ها،محبت هاجوردیگری باشد
می خواهم خاطره هایی که میسوزاندم را فراموش کنم به جای کینه(گذشت) و به جای نفرت(مهربانی)
را جایگزین هم کنم می خواهم دوباره مثل کودکی هایم بخندم
و میگذرم از کسانی که پابه روی زندگی ام گذاشتندو غرور جوانی ام را جریحه دار کردند
و مرگ غرورم را ندیدند و باعث شدند که در سکوت خود شکستم
می خواهم برای خودم زندگی کنم برای خودم و قلب کوچکم
و دانه دانه شمع های شادی را روشن کنم و کنار آن هایی که میهمان لحظه این جشن اند
چشم هایم را می بندم و می خواهم تو بهترین را برایم آرزو کنی
ای هستی بخش زیبایی ها...آرزویی از جنس دست یافتنی ها
و من دانه دانه فوت کنم شمع های شادی بخش زندگی ام را
ای باران ببار و نوازشم کن تادر زیر آسمان آبی و پاکی که تو از آن می باری
پایکوبی کنم،شادی کنم وفریاد بزنم...تولدم مبارک